سایتی برای بانوان

مسایل زنانه و خلق و خوی خانمها

سایتی برای بانوان

مسایل زنانه و خلق و خوی خانمها

اختلالات روانپزشکی زنان

مقدمه

زنان نیمی از جامعه ما را تشکیل می دهند. وجود آنها اهمیت اساسی در ثبات نظام خانواده (از لحاظ مدیریت و تربیت فرزندان) و نظام اجتماعی (در مدیریت و احراز پستهای حساس، افزایش میزان اشتغال و تحصیل در دانشگاهها) دارد. مرد و زن، انسان کاملی هستند که خدا اراده کرد کنار هم زوجی را تشکیل داده، به تکمیل ابعاد شخصیتی خویش پرداخته و به یکدیگر آرامش بخشند. از دیدگاه اسلام، بر اساس آیه یکم سوره نساء، «مرد و زن در اصل خلقت، برابرند و در آفرینش بر یکدیگر برتری ندارند.» اما تفاوتهای جسمانی و فطری به طور طبیعی بین آنها وجود دارد که بر ابعاد روحی ـ روانی آنها تأثیر می گذارد. زنان نیز نابسامانی های ناشی از فشارهای روانی، اجتماعی و شغلی را مانند مردان تجربه می کنند. تفاوتهایی بر اساس شرایط اجتماعی، باورهای فرهنگی، آداب و سنن و ویژگی های جسمانی (هورمونی و غدد مثل تیروئید) بین زنان و مردان دیده می شود. نیز نقش اساسی که زنان در باروری و زایمان، سپس نگهداری و تربیت فرزندان به عهده دارند، و دوران میانسالی و سپس یائسگی که شاید خزان دوران شکوفایی و زنانگی آنها به شمار می رود. امروزه زنان به شناخت بیشتری از حق و حقوق خود نایل آمده، با تحصیل در دانشگاهها، روی آوردن به مشاغل دولتی یا خوداشتغالی، زمینه های بهتر باور خویشتن و شناخت رسالت و نقش خود در خانواده و اجتماع، برای آنها فراهم آمده است. این وضع سبب بروز تضادهایی با مردان (در خانه یا محیط کار و جامعه) گشته و هنوز بسیاری چنین نقشهایی را از زنان نمی پذیرند و با حق و حقوق آنها آشنایی ندارند. طبیعتا معضلاتی چون طلاق، دختران فراری و افسردگی بین زنان بیشتر بروز می کند.


تفاوتهای کلی

خصوصیات جسمی زنان مثل سیکل ماهیانه، دوران بارداری، زایمان، مسایل غددی و شرایط محیطی، در آنها منجر به تغییرات روانی (بیشتر از لحاظ خُلق و خو) گشته و بر کارکرد آنها تأثیر می گذارد. در برخی از محیطهای کاری چندان راغب به استخدام یا به کارگیری نیروهای زن نمی باشند به علت اینکه تصور می شود کارکرد ضعیف تری دارند. اثر اختلالات اساسی روانپزشکی از لحاظ معیارهای تشخیصی بین زنان و مردان یکسان است، ولی برخی تفاوتهای آماری از لحاظ شیوع و بروز وجود دارد. اختلال افسردگی اساسی در زنان دو برابر مردان دیده می شود. 25 ـ 15% زنان حداقل یک بار در طول عمر به آن مبتلا می شوند.


در زنان حالتی به نام «درماندگی آموخته شده» دیده می شود که ناشی از نقش پذیری دختر از خانواده خویش است. انتظاری که خانواده و اطرافیان از کودک پسر دارند تا دختر، تفاوت دارد. اصولاً پسران و مردان قادر به برون ریزی عواطف و خشم خود می باشند ولی دختران از آن منع می شوند (به خصوص در جامعه ما). مردان از قدرت ابراز وجود بیشتری برخوردار می باشند.


مردان سه برابر بیشتر از زنان خودکشی می کنند (که منجر به مرگ می شود) در حالی که زنان چهار بار بیشتر اقدام به خودکشی می کنند اما امکان دارد خودکشی آنها جدی نباشد و جهت جلب توجه صورت پذیرد. اختلالاتی از جمله اضطراب، ترسها و وسواس بین زنان و مردان با تفاوتهای اندکی دیده می شود.


بیماری اسکیزوفرنی (که شخص دچار اختلال در ارزیابی واقعیت می شود)، از لحاظ آماری در دو جنس برابر است. در اختلال بی اشتهایی روانی، 95% از مبتلایان را زنان تشکیل می دهند که بیشتر به علت اختلال در درک تصویر بدن، به خاطر توجه مفرطی که خانمها روی اندام و وزن خود دارند، پدیدار می شود.


سوء رفتار و همسرآزاری، پدیده نسبتا شایعی است، به خصوص در خانواده هایی که دچار سوء مصرف مواد هستند و فقر اقتصادی، مشکلات فرهنگی و بین فردی، در آنها دیده می شود. شوهران چنین زنانی، اغلب کم حوصله و پرخاشگر می باشند که آن را نسبت به همسر خود فرافکنی می کنند.


25 ـ 15% زنان حامله در حین حاملگی مورد آزار جسمی قرار می گیرند. این رفتارها باعث ایجاد احساس بی ارزشی، افسردگی، اضطراب و کاهش اعتماد به نفس در زنان می گردد که خانواده درمانی و درمان زناشویی برای برخورد با آن لازم است. تجاوز به عنف اغلب توسط آزارگران جنسی رخ می دهد و ممکن است در هر رده سنی اتفاق افتد. گاه آزارهای جنسی در جامعه دیده می شود. زنی که مورد تعرض قرار گرفته ممکن است دچار شرم، سردرگمی، ترس، خشم و افسردگی شود، که اقدامات لازم از جمله حمایت از او و گروه درمانی لازم است.


برخی اختلالات جنسی مثل بیزاری و کاهش میل جنسی، در زنان مانند مردان دیده می شود. اکثرا این مشکلات ناشی از تعارضات و مشکلات بین زوجین است که درمان زناشویی را می طلبد. البته درمانهای جسمانی در این موارد نباید از مد نظر دور شود.


اختلالات چرخه عادت ماهانه

و بلوغ


سیکل ماهیانه اکثرا بین سنین 14 ـ 11 سالگی در دختران، شروع می شود. اغلب دختران اطلاعاتی در این خصوص از دوستان، مادر یا خواهر خود کسب کرده اند. نگرش دختران به این چرخه با میزان آمادگی آنان برای رویارویی با این تغییر بدنی، بستگی دارد. تغییرات غدد (هیپوتالاموس، هیپوفیز و تخمدانها) هورمونهای استروژن و پروژسترون، تغییراتی در خلق و خوی آنها به جای می گذارد.


یکی از اختلالات مهم به نام «اختلال ملال پیش قاعدگی» (PMS) روی می دهد که تقریبا در یک هفته قبل از شروع قاعدگی هر ماهه، رخ می دهد. حدود 40% زنان لااقل علایم خفیفی از آن را دارا هستند و 10 ـ 2% واجد معیارهای تشخیصی کامل آن هستند. پیشامد این وضع، شامل علایمی است از قبیل: خُلق افسرده، احساس ناامیدی، اضطراب و تنش، خشم، تعارضات بین فردی، کاهش تمرکز، تغییرات خواب و اشتها، خستگی و علایم جسمی مثل تورم سینه، سردرد و درد مفاصل. این علایم ممکن است مخل کار یا تحصیل یا فعالیتهای اجتماعی و رابطه با دیگران شود. در صورت عدم درمان به موقع ممکن است شدت اختلال بیشتر شود. درمانهای متعددی برای اختلال پیشنهاد شده، از جمله: حمایت از بیمار در برابر بیماری و عواقب ناشی از آن، روان درمانی جهت کاهش تنش بیماری، ورزش، رژیم غذایی، اجتناب از نمک، کافئین، سیگار، مصرف ویتامینها از قبیل A، E، 6B، مواد معدنی (کلسیم و منیزیوم) درمانهای دارویی مثل مکملهای هورمونی، داروهای ضد افسردگی و آرام بخش.


در حاملگی، زنان دچار تغییرات زیستی و روانشناختی بارزی می شوند. نگرش آنان نسبت به حاملگی بازتاب اعتقادات آنهاست. گاهی احساس خودشکوفایی دارند و گاه دچار ترس و اضطراب از عدم کفایت خود برای نقش مادری می شوند. دلبستگی روانی به جنین در رحم آغاز می گردد، اکثر مردها نسبت به حاملگی همسر خود، واکنش مثبتی دارند. بسیاری از اختلالات روانپزشکی در این دوران، کاهش می یابد و از لحاظ مصرف داروها در دوران حاملگی و شیردهی احتیاطهای زیادی باید صورت گیرد.


باید به «نازایی» نیز توجه داشت که مشکلاتی از قبیل: ناهماهنگی زناشویی، تعارضات هیجانی، احساس شوک و ناباوری و درماندگی و کاهش میل جنسی در دو طرف به وجود می آورد و لازم است زوجین از این لحاظ تحت حمایت و روان درمانی قرار گیرند.


اختلالات روانپزشکی پس از

زایمان


طبق آمار، در اولین ماه پس از زایمان، زنان در معرض بالاترین احتمال برای بستری شدن در بیمارستان روانی قرار دارند که تغییرات هورمونی، مسایل روانی ـ اجتماعی مثل تصویر ذهنی که مادر از بچه دارد، حمایت ناکافی خانوادگی، مشکلات


زناشویی مثل عدم تحمل محرومیت باعث بروز آنها می شود.


احتمال ابتلا به اختلالات روانی پس از زایمان اول، بیشتر وجود دارد. نیز آنهایی که تاریخچه قبلی ابتلا به اختلالات خلقی دارند یا در فامیل آنها چنین سابقه ای وجود دارد از لحاظ بروز، تفاوتی بین خانمهای شیرده و آنهایی که به نوزاد خود شیر نمی دهند وجود ندارد. از دست دادن نوزاد پس از زایمان نیز می تواند سبب بروز افسردگی و اختلال در رفتار مادر شود.


یکی از اختلالات پس از زایمان، اندوه پس از زایمان (blue) (غم مادری) خوانده می شود که در 50% زنان رخ می دهد. اما چند روز بیشتر طول نمی کشد. از مشخصه های آن گریه کردن، خستگی، اضطراب و بی خوابی می باشد که ندرتا به سمت اختلالات شدیدتر پیشرفت می کند.


اختلال افسردگی پس از زایمان، به طور تدریجی پس از هفته دوم یا سوم، شروع می شود و در طی چند هفته یا ماه، ثابت مانده یا بهبود می یابد. میزان بروز آن 15 ـ 10% و ممکن است 9 ـ 6 ماه طول بکشد. این افسردگی موجب اختلال عملکرد مادر می شود و در توانایی او برای مراقبت از شیرخوار، ایجاد مشکل می کند. بهتر است همانند سایر موارد افسردگی، درمان دارویی و روان درمانی صورت پذیرد.


اختلال سایکدز یا اختلال در ارزیابی واقعیت پس از زایمان یکی از خطیرترین اختلالات روانپزشکی است که میزان بروز آن10001 زایمان است. معمولاً اختلالات خلقی مانند دو قطبی و افسردگی در خانواده آنها وجود دارد و آنها سپس دچار می شوند. از خطرناک ترین عواقب آن نوزادکشی (4%) و خودکشی (5%) می باشد. مادر ممکن است نسبت به شوهر، نزدیکان یا خودش دچار توهمات و هذیانهای گزنده شده، حتی منجر به خودکشی گردد. معمولاً این اختلال در عرض چند روز پس از زایمان شروع شده به طور متوسط 3 ـ 2 هفته طول می کشد. کندذهنی، بی خوابی، اغتشاش شعور، بی ربط گویی و عدم علاقه به فرزند جزو آن است. بایستی مشکلات جسمانی مانند کم کاری تیروئید و بیماری کوشینگ درمان شود.


اگر حمایت خانواده خوب باشد و درمان مناسب صورت گیرد، پیش آگهی آن خوب است. در عین حال بایستی تهدیدات زائو را جدی گرفته، از او مراقبت به عمل آید. اصلاح عوامل محیطی و روان درمانی نیز توصیه می شود. در دوران حاد مصرف داروهای خلقی و ضد سایکدز، لازم است و احتمال عود در زایمانهای بعدی وجود دارد.


در «یائسگی» در سنین پیری، دچار بیماریهایی از قبیل: فشارخون، میگرن و آرتروز می شوند. به نظر می رسد زنان در مقایسه با مردان طول عمر بیشتری دارند. با بروز یائسگی و پایان دوران بارداری، احساساتی از قبیل: تغییر شکل، احساس بی ارزشی، افسردگی و اضطراب بروز می کند، نیز علایم جسمانی مثل پوکی استخوان و کاهش میل جنسی. حمایت مناسب از فرد، به خصوص حمایت خانواده و همسر، روان درمانی و تجویز داروهای مناسب، تغذیه و ورزش، انجام کارهای هنری، برگزاری نشستهای خانوادگی و مسافرتهای تفریحی، سودمند است.